اَزارقه[1] از آنجا که بسیار در امر دین سخت‌گیر و افراطی بودند و به هر بهانه‌ای برچسب کفر و شرک و قتل بر افراد می‌چسباندند و به هیچ‌وجه عقل و ذهن منعطفی نداشتند، لذا این امر باعث می‌شد که همیشه از همین افکار و اعمال، ضربه بخورند. مخالفان ازارقه و خوارج نیز چون از این امر آگاهی داشتند، همیشه سعی می‌‌کردند که برای تضعیف و ایجاد تفرقه بین آنها، از همین امر بهره‌برداری کنند.

یکی از افرادی که از ظاهربینی و انجماد عقل ازارقه برای مقابله با آنها بهره برد، «مهلب بن ابی صُفره»[2] بود. در جلد اول شرح نهج‌البلاغه ابن ابی‌الحدید آمده است:[3]

در میان ازارقه، آهنگری بود که برای آنها پیکان تیر سمّی می‌ساخت که با این تیرها، یاران مهلّب را هدف قرار می‌دادند. اصحاب مهلّب از کار این آهنگر به مهلّب شکایت کردند. وی به آنها گفت من شما را از او آسوده خواهم کرد. پس از آن، نامه‌ای با هزار دینار به همراه یکی از یارانش برای آهنگر فرستاد و به او دستور داد که نامه و دینارها را در اردوگاه خوارج بیندازد. او در این نامه نوشت: «اما بعد. همانا پیکان‌هایت به ما رسید. من هزار دینار برایت فرستادم. آنها را بگیر و پیکان‌های بیشتری برای ما بفرست.»

یکی از خوارج این نامه را یافت و آن را به «قطری»[4] که فرماندهی خوارج را در جنگ با مهلّب بر عهده داشت، تسلیم کرد. زمانی که او نامه را خواند، آهنگر را طلبید و به او گفت: این نامه و دینارها چیست؟ آهنگر اظهار بی‌اطّلاعی کرد. قطری دستور داد که او را بکشند.

در همان هنگام یکی از فرماندهان آنها به نام «عبد ربّه الصّغیر» که مولای «بنی‌قیس بن ثعلبه» بود، نزد قطری رفت و به او گفت: چرا مردی را بدون اطمینان و دلیل و شاهد می‌خواهی به قتل برسانی؟

قطری گفت: این هزار دینار چیست؟ پاسخ داد: ممکن است قضیه، دروغ یا راست باشد. قطری گفت: کشتن مردی به مقتضای مصلحت، زشت نیست و امام می‌تواند به آنچه صلاح می‌داند حکم کند و رعیّت حقّ اعتراض به او را ندارند.

در نتیجه، عبدربّه‌الصغیر و گروهی از خوارج از قطری جدا شدند و به خاطر قضاوت نادرست او، کینه او را به دل گرفتند.

هنگامی که مهلّب از اختلافات آنها آگاه شد، برای این که اختلاف آنها را بیشتر شعله‌ور کند، نیرنگ دیگری به کار برد. او مردی نصرانی را پنهانی به سوی آنها فرستاد و به او دستور داد هنگامی که قطری را ببیند، به او سجده کند و سفارش کرد به او بگوید: من تنها برای تو سجده کردم نه برای خدا.

چون نصرانی آنچه را مهلّب به او سفارش کرده بود انجام داد، خوارج، قطری را نکوهش کردند و به او گفتند: نصرانی تو را عبادت کرد نه خدا را، و برخی از آنها این آیه را برای او خواندند که: «إِنَّکُمْ وَمَا تَعْبُدُونَ مِنْ دُونِ اللَّهِ حَصَبُ جَهَنَّمَ أَنْتُمْ لَهَا وَارِدُونَ؛ شما و آنچه غیر خدا می‌پرستید، هیزم جهنّم خواهید بود؛ و همگی در آن وارد می‌شوید.»[5]

قطری گفت: نصارا، عیسی‌بن مریم; را به جای خدا پرستش کردند و این امر هیچ زیانی به عیسی; نرسانید. این اختلاف تا آنجا ادامه پیدا کرد که به کشتن نصرانی انجامید.

مهلّب، پس از آنکه دید نیرنگ‌هایش از شمشیر برایش سودمندتر است، به آنها ادامه داد. او نیرنگ دیگری به کار گرفت. مردی را نزد خوارج فرستاد تا از آنها سؤالی کند. او از آنها پرسید که دو نفر به سوی آنها هجرت کرده‌اند، ولی یکی از آنها در راه مُرده و دوّمی به آنها پیوسته است. لیکن او آنچنان که آنها می‌خواسته‌اند نبوده است.

دسته‌ای از خوارج پاسخ دادند: آن که مرده از اهل بهشت است و آن که زنده مانده، کافر است. دسته دیگر گفتند: آنها هر دو کافرند.

این اختلاف، یک ماه تمام به شدّت، میان آنها ادامه داشت.



[1] - اَزارَقه یکی از فرقه‌های اسلامی و از فرقه‌های خوارج است که پیروان آن، دیگرْ مسلمانان را از خود نمی‌دانستند. پایه‌گذار این فرقه نافع بن ازرق بود و برای همین پیروانش را ازارقه نامیدند.

[2] - مُهَلب بن ابی صُفره، جنگجو و فرماندهٔ نظامی أزدی بود که در دورهٔ خلافت امویان، والی ولایت فارس بود. او پدر یزید بن مهلب است که در جریان جنگ با فرخان بزرگ ، پس از کشتار مردم گرگان، با جریان خون مردم، آسیاب‌ را به راه انداخت و پس از آرد کردن گندم با آن، نان خورد. مهلب در سالهای پایانی عمرش، والی حَجّاج در خراسان بود و پس از مرگ او، پسرش، یزید بن مهلب والی خراسان شد. (دانشنامه بزرگ اسلامی، مرکز دائرة المعارف بزرگ اسلامی، برگرفته از مقاله «آل‌مهلب»، ج۲، ص۴۷۳)

[3] - شرح نهج‌البلاغه، ابن ابی‌الحدید، ج1، ص401؛ شیعه در برابر معتزله و اشاعره(الشیعة بین الأشاعرة و المعتزلة)، هاشم معروف‌الحسنی، ترجمه سیدمحمدصادق عارف، نشر بنیاد پژوهش‌های اسلامی آستان قدس رضوی، چاپ اول 1371، ص 64 و 65

[4] - «قطری بن فجاة المازنی» از رهبران خوارج و یک شاعر بود. او متولد الخوایر(منطقه‌ای در قطر) بود و بیش از ده سال رهبری فرقه ازارقه را پس از «نجد بن امیر» عهده‌دار بود.

[5] - سوره مبارکه انبیاء، آیه شریفه 98


مشخصات

تبلیغات

محل تبلیغات شما

آخرین مطالب این وبلاگ

محل تبلیغات شما محل تبلیغات شما

آخرین وبلاگ ها

برترین جستجو ها

آخرین جستجو ها

محصولات خريد عمده کفش پیشرفته ترین قفسه های فروشگاهی روزدنیا seize the momment نقطه های روشن ایمان من چشمان توست ... سنگین ترین موتور هزار کدام است موسسه حقوقی بین الملی داد به TEXIC | تکسیک فروشگاه ابزار آلات دستی و برقی بهترین دعانویس تهران,09016408686