«ذُوالثَّفِنٰات» به معنای «صاحب پینهها» است. این لقب، در طول تاریخ بر بعضی از افراد گذاشته شده است؛ از جمله:
امام زینالعابدین(علیه السلام): امام سجاد(ع) را که بر اثر سجده زیاد، در پیشانی[1] یا دیگر مواضع سجدهاش اثری میماند، «ذوالثّفنات» مینامیدند.[2] چرا که مواضع سجودش مانند زانوی شتر، پینه میبست.[3] «ثَفِنه»، بهمعنای پینه زانو و سینه شتر است.[4]
بر پایه روایتی که در بحارالانوار نقل شده، پینههای مواضع سجده امام سجاد; به دلیل کثرت نماز وی بوده است.[5] به گفته یعقوبی، تاریخنگار قرن سوّم قمری، امام سجاد(ع) هر شبانهروز ۱۰۰۰ رکعت نماز میخواند.[6]
همچنین بر پایه روایتی که در علل الشرائع از امام محمدِ باقر(ع) نقل شده، امام سجاد; هر سال دو بار پینهها را از بدنش جدا میکرد.[7] چرا که به هنگام سجده، مانع از رسیدن پیشانیاش به زمین بودند[8] او پینهها را جمع میکرد و هنگامی که به شهادت رسید، آنها را با او دفن کردند.[9]
حضرت امام باقر(ع) میفرمایند: «وَ لَقَدْ کانَ تَسْقُطُ مِنْهُ کلَّ سَنَةٍ سَبْعُ ثَفِنَاتٍ مِنْ مَوَاضِعِ سُجُودِهِ لِکثْرَةِ صَلَاتِهِ وَ کانَ یجْمَعُهَا فَلَمَّا مَاتَ دُفِنَتْ مَعَه؛ از مواضع سجود امام سجاد; هر ساله هفت ثفنه(پینه) برگرفته میشد، چرا که حضرت(ع) بسیار نماز میخواند؛ این ثفنهها را جمع میکرد و چون که درگذشت با او دفن شدند.»[10]
عبداﷲ بن وهَب راسبی: او از سران خوارج بود که به علّت سجدههای زیادش، به «ذوالثّفِنات» ملقّب شده بود. خوارج در سال ۳۷قمری، پس از آنکه از امام علی; جدا شدند، وی را به رهبری برگزیدند. وی در جنگ نهروان کشته شد.[11]
علیّ بن عبدالله بن عباس: او نیز به «ذوالثّفنات» مشهور بود.[12]
[1] - یعقوبی، تاریخ الیعقوبی، دارصادر، ج۲، ص۳۰۳
[2] - صدوق، علل الشرایع، ۱۳۸۵ق، ج۱، ص۲۳۳
[3] - طبرسی، اعلام الوری، ۱۴۱۷ق، ج۱، ص۴۸۰
[4] - ابن منظور، لسان العرب، ۱۴۱۴ق، ج۱۳، ص۷۸(ذیل واژه ثفن).
[5] - مجلسی، بحارالانوار، ۱۴۰۴ق، ج۴۶، ص۶۱
[6] - یعقوبی، تاریخ الیعقوبی، دارصادر، ج۲، ص۳۰۳
[7] - صدوق، علل الشرایع، ۱۳۸۵ق، ج۱، ص۲۳۳
[8] - خصیبی، الهدایة الکبری، ۱۴۱۹ق، ص۲۱۴
[9] - مجلسی، بحارالانوار، ۱۴۰۴ق، ج۴۶، ص۶۱
[10] - مجلسی، بحارالانوار، ۱۴۰۴ق، ج۴۶، ص۶۱؛ مستدرک الوسائل و مستنبط المسائل، ج 4، ص 466؛ عوالم العلوم و المعارف و الأحوال من الآیات و الأخبار و الأقوال، ج 18، ص 87؛ المناقب، ج 4، ص 150و 167؛ تفصیل وسائل الشیعة إلی تحصیل مسائل الشریعة، ج 11، ص 542؛ شرح الأخبار فی فضائل الأئمة الأطهار، ج 3، ص 254
[11] - ابن حجر عسقلانی، الاصابه، ج۵، ص۷۸؛ زرکلی، الاعلام، ج۴، ص۱۴۳؛ بلاذری، انساب الاشراف، ج۲، ص۳۶۰ و 362 و 372؛ طبری، تاریخ، ج۵، ص۷۵ و 79، و ج4 ص 37؛
[12] - بلاذری، انساب الاشراف، ۱۳۹۸ق، ج۴، ص۷۱؛ ابن ابیالحدید، شرح نهج البلاغه، ۱۴۰۴ق، ج۱۰، ص۷۹؛ مدرس تبریزی، ریحانة الادب، ۱۳۶۹ش، ج۱، ص۲۵۵
درباره این سایت