قبل از شروع جنگ نهروان که میان لشکریان حضرت علی علیهالسلام و خوارج در گرفت، زمانی که حضرت امیرالمؤمنین علیهالسلام درباره علل قیام آنها و اتشان سؤال کردند، آنها اعتراضات مختلفی کردند که حضرت امیر علیهالسلام به تمامی آنها پاسخ قانعکنندهای دادند، تا جائیکه بسیاری از لشکر خوارج توبه کردند و به حضرت امیر علیهالسلام ملحق شدند.
یکی از اعتراضات خوارج این بود که گفتند: چرا در صلحنامه میان خود و معاویه، لقب «امیرالمؤمنین» را از خودت حذف کردی؟
حضرت علیهالسلام در پاسخ فرمودند: من به پیامبراکرم صلیاللهعلیهوآلهوسلم تأسّی جستم، هنگامی که میان او و سهیلبن عمرو صلحنامهای(صلح حدیبیه) نوشته شد، عنوان «رسول» را از خویش حذف کرد، زیرا سهیل در آن زمان نپذیرفت که پیامبراکرم صلیاللهعلیهوآلهوسلم صفت «رسالت» را به خود نسبت دهد و به آن حضرت صلیاللهعلیهوآلهوسلم گفت: اگر ما تو را پیامبرخدا میدانستیم با تو مخالفت نمیکردیم.
به خاطر همین، پیامبراکرم صلیاللهعلیهوآلهوسلم به من گفت: آن عنوان را پاک کن و من نیز آن را پاک کردم و نوشتم: «این است آنچه بر آن توافق کردند محمدبن عبدالله صلیاللهعلیهوآلهوسلم و سهیلبن عمرو.»
پیامبراکرم صلیاللهعلیهوآلهوسلم در آن روز به من فرمودند: «یاعلی علیهالسلام! تو نیز به نظیر این واقعه دچار خواهی شد.»
این واقعه، همان صلحنامه جنگ صفّین بود که عمروبنعاص به کاتب خود گفت: لقب «امیرالمؤمنین» را از ابتدای نام مبارک حضرت علی علیهالسلام پاک کند، زیرا او امیر و سرور ما نیست.[1]
نکته:
یکی از عللی که پیامبراکرم صلیاللهعلیهوآلهوسلم و حضرت امیر علیهالسلام قبول کردند که عبارات مدّنظر حذف شود، شاید بتوان گفت این باشد که: مصلحت و حکمتِ وجود این عبارات در صلحنامه، بسیار کمتر از مصلحت و حکمتی بود که اقتضاء داشت به خاطر آنها این صلحنامهها نوشته شود. لذا پیامبراکرم صلیاللهعلیهوآلهوسلم و اهلبیت عصمت و طهارت(علیهمالسلام)، هیچگاه مصلحت کثیر را فدای مصلحت قلیل نمیکردند و به خاطر یک عنوان، قرارداد و صُلحی که ضرورت و مصلحت، آن را برای جامعه و امّت اسلامی اقتضاء میکرد را فسخ و ساقط نمیکردند.
[1] - اسفراینی، التبصیر فی الدین، بخش خوارج؛ شیعه در برابر معتزله و اشاعره(الشیعة بین الأشاعرة و المعتزلة)، هاشم معروفالحسنی، ترجمه سیدمحمدصادق عارف، نشر بنیاد پژوهشهای اسلامی آستان قدس رضوی، چاپ اول 1371، ص 53؛ دانش نامه امیرالمؤمنین، محمّد محمّدی ری شهری، سازمان چاپ و نشر دار الحدیث، قم، 1386هـ ش، چاپ اوّل، ج6، ص 203-207؛ تاریخ الطبری، ج 5، ص 52و53؛ الکامل فی التاریخ، ج 2، ص388؛ أنساب الأشراف، ج 3، ص 111؛ الإمامة و الة، ج 1، ص 151؛ الأخبار الطوال، ص 194؛ الفتوح، ج 4، ص 201؛ الأمالی للطوسی، ص 187، ح 315؛ وقعة صفّین، ص 508.
درباره این سایت