واضح است که هیچ کتابی به جز قرآن که وحیالهی و مصون از خطا است را نمیتوان به طور کامل معتبر شمرد و بدون تحقیق آن را پذیرفت مخصوصاً کتابی که در علوم نقلی و تاریخی است نه عقلی و استنباطی. اعتبار یک کتاب به مطالب داخل آن است و اعتبار مطالب نیز باید هر کدام جداگانه بررسی شود. اگر تمام مطالب، بعد از بررسی، معتبر شمرده شدند، میتوان گفت که آن کتاب، یک کتاب صددرصد معتبر است، و اگر مطالبی غیرمعتبر در آن کتاب یافت شد، به همان درصد و اندازه، از اعتبار کتاب کم میشود.
تاریخ طبری نیز از این قاعده مستثنا نیست و نمیتوان به صورت کلّی گفت که کتابی معتبر یا غیرمتعبر است، بلکه باید همان مطلب مورد نظرمان را که در کتاب آمده بررسی کنیم تا پی به اعتبار و عدم اعتبارش ببریم. به طور کلّی میتوان گفت که تاریخ طبری کتابی است که هم مطالب معتبر در آن یافت میشود و هم مطالب غیرمعتبر که شناخت آنها نیازمند تحقیق و پژوهش است. خود طبری هم به این مطلب اذعان دارد. او در ابتدای کتابش مینویسد:
«خواننده کتاب بداند، آنچه در کتابم آوردهام، تکیه بر گفته راویان بوده است نه حجّت و استنباط عقلی جز در موارد اندکی. اگر به مطالبی برخوردید که تعجب شما را برانگیخت و برای شما قابل قبول نبود، بدانید که این مطالب از من نیست و فقط آنها را از قول ناقلان برای شما نقل کردهام.»[1]
بنابراین خود طبری نیز به این امر اذعان دارد که این کتاب، فقط یک جمعآوری از اقوال افراد است و اعتبار و عدم اعتبار آن نیازمند تحقیق و پژوهش است.
[1] - تاریخ طبری (تاریخ الرسل و الملوک)، محمدبن جریر طبری، ترجمه ابوالقاسم پاینده، شابک دوره: 6-199-331-964، چاپ ششم 1383، انتشارات اساطیر، جلد اول، ص6
درباره این سایت