اقوال مختلف در این زمینه عبارتند از:

  • عطاء‌بن ابی‌رباح گوید: چون خدای متعال آدم; را از بهشت به فرو فرستاد، پاهایش بر زمین و سرش در آسمان بود و سخن و دعای اهل آسمان را می‌شنید و با آن مأنوس بود و فرشتگان از ترس وی، در دعا و نماز به خدا شکایت بردند. خدا نیز قد وی را کوتاه کرد. از آن پس، آدم; چون صدای آسمان را نمی‌شنید، وحشت کرد و در دعا و نماز به خدا شکایت کرد و آهنگ مکّه کرد. محلّ هر قدم او قریه‌ای شد و هر گام وی، صحرائی بود تا به مکه رسید و خدای تعالی یاقوتی از بهشت نازل کرد که به جای کعبه بود و آدم; پیوسته بر آن طواف می‌کرد تا خدای متعال طوفان را فرستاد و آن یاقوت به آسمان رفت تا وقتی که خداوندمتعال ابراهیم خلیل; را برنگیخت و خانه کعبه را ساخت.[1]
  • از قتاده روایت کرده‌اند که خداوندمتعال کعبه را برای آدم نهاد. چون سر او در آسمان و پایش در زمین بود و فرشتگان از او بیمناک بودند و قدش به شصت ذراع کاسته شد و غمگین شد که صدای تسبیح فرشتگان را نمی‌شنید و شکایت به خدا برد و خدا فرمود: «ای آدم، من خانه‌ای برای تو فرود آوردم که بر آن طواف کنی، همچنانکه به دور عرش من طواف می‌کنند و به نزد آن نماز بخوانی، چنانکه به نزد عرش من نماز گزارند.»
    آدم نیز به سوی آن خانه روانه شد و قدم‌هایش بلند بود و مابین هر قدم او، صحرائی بود و صحراها همچنان باقی ماند و آدم به خانه کعبه رسید و طواف کرد و پس از او پیمبران نیز طواف کردند.[2]
  • از ابن‌عباس روایت کرده‌اند که چون خداوندمتعال قامت آدم را به شصت ذراع کوتاه کرد، آدم; همواره می‌گفت: خدایا من در جوار تو و در خانه تو بودم، غیر از تو خدا و نگهبانی نداشتم، آسوده می‌خوردم و هر جا اراده می‌کردم سُکنی می‌گزیدم و مرا به این کوه مقدّس فرود آوردی که صدای فرشتگان را می‌شنیدم و آنها را می‌دیدم که به عرش تو طواف می‌کنند و بوی بهشت را در می‌یافتم. الان که قد مرا شصت ذراع کردی، دیگر نه صدای فرشتگان را می‌شنوم و نه می‌توانم آنها را نظاره کنم و نه بوی بهشت را درک می‌کنم.
    خداوندمتعال جواب داد: «آنچه  کردم به سبب گناه تو کردم.»؛ و چون خدا برهنگی آدم; و حوا را مشاهده کرد، فرمود تا یک گوسفند از هشت جفتی که از بهشت فرود آورده بود، بکشند و با آن برای خود لباس تهیه کنند. آدم; نیز گوسفندی را گرفت و ذبح کرد و پشم آن را با حوا بافتند. آدم; برای خود جبّه‌ای بافت و حوا یک پیراهن و روسری تهیه کرد و آن را پوشید.
    خداوند به آدم; وحی کرد که مرا در مقابل عرشم حرمی است، برو و آنجا خانه‌ای بساز و به دور آن باش، چنانکه فرشتگان به دور عرش منند. من در آنجا دعای تو و فرزندت را که مطیع من باشند اجابت می‌کنم.
    آدم; گفت: «ای خدا، این کار را چگونه انجام دهم در حالی که نه نیرو دارم و نه راه را می‌شناسم.»
    خدا فرشته‌ای فرستاد که وی را به سوی مکه برد و آدم; وقتی به باغی و جائی می‌گذشت که از آن خوشش می‌آمد، به فرشته می‌گفت: اینجا بمانیم و استراحت کنیم، تا به مکه رسید. آدم; در مسیر، هر جا فرود می‌آمد آبادی می‌شد و از هر جا می‌گذشت، صحرا و بیابان شد. وقتی به مکه رسید، خانه‌ای ساخت از پنج کوه طور سینا، طور زیتون، لبنان، جودی و حرا؛ پایه‌های خانه را از حرا ساخت و چون از بنای خانه فراغت یافت، فرشته او را سوی عرفات برد و همه مراسم حج را به او آموخت. سپس به هند بازگشت و بر کوه «بوذ» وفات کرد.[3]
  • از ابن عمر روایت کرده‌اند که وقتی آدم در دیار هند بود، خدا به او وحی کرد که خانه کعبه را زیارت کند، او نیز از دیار هند، به حج رفت و هر کجا قدم می‌نهاد، آبادی می‌شد و فاصله بین قدم‌هایش، به اندازه صحرائی بود که صحرا باقی ماند، تا اینکه به خانه خدا رسید و طواف کرد.[4]
  • مقاتل‌بن سلیمان گوید: از امام صادق; درباره قد حضرت آدم; هنگام فرودش به زمین پرسیدم؟ حضرت; فرمودند: «در کتاب على; آمده است که پروردگار زمانی که آدم; و حوا< را به زمین فرستاد، دو پای آدم; روی بلندی کوه صفا و سرش زیر افق آسمان بود، آدم; از آزاری که به جهت این موقعیت و حرارت خورشید به او رسید به خداوند شکوه نمود. خداوند به جبرئیل; فرمود: آدم; از گرمای خورشید شکایت دارد و  جبرئیل; او را در هم فِشُرد و قامتش هفتاد ذراع به ذراع خود آدم گردید و همین کار را با حوا نمود و طول قامتش به سی و پنج ذراع به اندازه طول قامتش گشت».[5]
    نکته: علامه مجلسی8 از لحاظ سند، این روایت را به جهت وجود «مقاتل بن سلیمان» در سند روایت، ضعیف شمرده و از لحاظ محتوا نیز به نقل انتقادها و توجیه‌ها پرداخته است.[6]
  • از ابوهریره نقل شده است که پیامبراکرمa فرمودند: «خداوند، آدم را آفرید در حالیکه 60 ذراع طول داشت. آنگاه به آدم فرمود: برو بر آن دسته از فرشتگان سلام کن و سپس جواب آنان را بشنو که همان تحیّت تو و ذریّه توست.
    آدم رفت و گفت: سلام علیکم. فرشتگان پاسخ دادند: «السلام علکیم و رحمت الله» و جمله‌ اخیر یعنی «و رحمة‌الله» را بر آن افزودند. پس هر که داخل بهشت شود، همانند آدم، طول او 60 ذراع است و پیوسته خلقِ پس از او تا امروز ناقص و کوتاه شده‌اند.»[7]
  • در تلمود، سنّت شفاهی یهود، آمده است: «خداوند از تمام مناطق زمین، خاک‌‌هائی برگزیده و توده‌ای انباشته از آنها ساخت و از آن جسمی با دو چهره آفرید؛ به طوری که در یک سو مرد و در طرف دیگر زن قرار داشت؛ سپس آن‌را از وسط به دو نیم کرد که از یکی آدم و از دیگری همسرش آفریده شد.
    آدم بسیار قد بلند بود، به نحوی که پای در زمین و سر در آسمان داشت و هنگامی که می‌خوابید سر در مشرق و پا در مغرب داشت و خدا به او توانائی داده بود که تمام دنیا را از ابتدا تا انتها می‌دید، امّا چون عصیان کرد از طولش کاسته شد تا آنجا که به اندازه‌ سایر افراد بشر شد.»[8]

نتیجه‌گیری و جمع‌بندی:

از آنجا که این روایات یا دارای سند نیستند و یا سند آنها ضعیف است، و یا با بعضی از معادلات عقلی ناسازگار هستند، لذا خیلی نمی‌توان به آنها اعتماد کرد. بر فرض صحّت این روایات نیز، چنین قدّی، محال و غیرقابل امکان نیست.



[1] - تاریخ طبری (تاریخ الرسل و الملوک)، محمدبن جریر طبری، ترجمه ابوالقاسم پاینده، شابک دوره: 6-199-331-964، چاپ ششم 1383، انتشارات اساطیر، جلد اول، ص73

[2] - تاریخ طبری (تاریخ الرسل و الملوک)، محمدبن جریر طبری، ترجمه ابوالقاسم پاینده، شابک دوره: 6-199-331-964، چاپ ششم 1383، انتشارات اساطیر، جلد اول، ص74

[3] - همان

[4] - همان

[5] - کلینی، محمد بن یعقوب، کافی، محقق، مصحح، غفاری، علی اکبر، ی، محمد، ج 8، ص 233، تهران، دار الکتب الإسلامیة، چاپ چهارم، 1407ق؛ جزائری نعمت‌الله، قصص‌الأنبیاء، ترجمه‌ فاظمه‌ مشایخ، ص 50

[6] - مجلسی، محمد باقر، مرآة العقول فی شرح أخبار آل الرسول، محقق، مصحح، رسولی، سید هاشم، ج 26، ص 171- 176، تهران، ‌دار الکتب الإسلامیة، چاپ دوم، 1404ق. 

[7] - سیوطی، جلال الدین، تفسیر درّالمنثور، ج 1، ص 48؛ ابن کثیر، قصص‌الأنبیاء من القرآن و الأثر، ص 53؛ نجمی، محمد صادق، سیری در صحیحین، ص 150

[8] - رمزی، نعناعه، اسرائیلیّات و اثرها فی کتب التفسیر، دارالقلم، بی­جا، بی­تا رمزی، ص 376


مشخصات

  • جهت مشاهده منبع اصلی این مطلب کلیک کنید
  • کلمات کلیدی منبع : ذراع ,فرشتگان ,خانه ,آسمان ,طواف ,بهشت ,خانه کعبه ,روایت کرده‌اند ,پاینده، شابک ,ابوالقاسم پاینده، ,ترجمه ابوالقاسم ,1383، انتشارات اساطیر، ,ترجمه ابوالقاسم پاینده، ,طبری، ترجمه ابوالقاسم ,جریر طبری، ترجمه
  • در صورتی که این صفحه دارای محتوای مجرمانه است یا درخواست حذف آن را دارید لطفا گزارش دهید.

تبلیغات

محل تبلیغات شما

آخرین مطالب این وبلاگ

محل تبلیغات شما محل تبلیغات شما

آخرین وبلاگ ها

برترین جستجو ها

آخرین جستجو ها

پاپفا دنیای ریاضیات متوسطه اول ( هفتم ، هشتم و نهم ) شعروغزل پيشرو وبلاگ تحقيقاتي متالورژي گلبن یاس باربری ونک تکه های زیبا از کتاب های زیبا Jessica قیمت روز طلا وبگاه حسین کریمی